در جست‌‌وجوی زندگی
هالی هیمنه

قبلاً گفته بودم: هرچقدر که در دست داشتنِ یک کتابِ خوب برایم آرامش‌بخش است، به همان اندازه، به پایان رسیدنِ آن کتاب و بودنِ در بلاتکلیفیِ بی‌کتابی، زندگی‌ام را با یک بحرانِ جدی روبه‌رو می‌کند.

****

در بی‌کتابی‌حالیِ محضم، و آرامشِ گمشدۀ تنهایی‌ام انگار توی هیچ کتابی پیدا نمی‌شود. می‌ترسم آخر دیوانه شوم.

  • ۹ گفت‌وگو
  • ۵۳۶ بازدید
  • ‎۲۷ آذر ۹۷، ۲۰:۲۳

گفت‌وگو

  • من دلم یه کتاب فانتزی می خواد که بتونم توی دنیاش غرق بشم. یکی دو تا کتاب رو هم امتحان کردم اما چنگی به دل نمی زدن. به ناچار رفتم سراغ دراکولا که هزار سال پیش خریده بودمش....
    امیدوارم خوشتون بیاد ازش. به نظرم بهتره دوباره برم سراغ داستایفسکی. بعد از «ابله»ش دیگه هیچ کتابی به اون اندازه نتونسته درگیرم کنه.
  • سلام.

    «آونگ فوکو» از «اومبرتو اکو» رو بخونید.
    نشر روزنه فکر کنم ترجمه خوبی ازش بیرون داده.

    http://s8.picofile.com/file/8346148368/Umberto_Eco_Foucault_s_Pendulum_Harcourt_2007_1_.epub.html

    اینم لینک دانلود انگلیسی‌ش. البته فیکشن یکم سخته کلا. همون فارسی ش بهتره.
    سلام.

    ممنونم از پیشنهاد. بی‌کتاب نیستم. پیشنهادای قبلی هم موندن هنوز.
  • چهارسال پیش از نمایشگاه کتاب ابله رو خریدم اما متاسفانه بچگی کردم و تحقیق نکردم راجع به بهترین ترجمه اش. نتیجه اش این شده که مونده گوشه کتابخونه. 
    بدترین خرید عمرم بود...
    ترجمۀ بد واقعاً حالِ آدم رو خراب می‌کنه... من ترجمۀ سروش حبیبی رو خوندم. خوب بود.
  • اینم پیشنهاد من:
    آرامش صرفا توی کتاب خوندن نیست، لااقل برای من این‌جوریه. من موسیقی سنتی رو خیلی دوست دارم؛ بیشتر مواقع صدای خانم رئیس‌سادات آرومم می‌کنه، گاهی سفر، بعضا هم یه گفتگوی طولانی با یه دوست خوب.
    بله یقیناً. ولی خب، کتاب برای من قضیه‌ش فرق می‌کنه. موسیقی هم همیشه جوابگو نیست. وقتی این‌دو با هم کاری ازشون ساخته نباشه، اوضاعم میشه گفت بحرانیه. :) سفر نه، ولی گفتگوی طولانی، بله؛ موافقم. ولی خب، نیست.
  • حتما کسی هست، ناامید نشو...
    اگرم هست، در دسترس نیست لابد.
  • آخخخخخخخخخخخ منم این حال برام پیش اومده در اسرع وقت رفتم انقدر کتاب خریدم که بدونم نمی رسم بخونمشن تا به آرامش برسم وقتی زمانی برسه که یک کتاب هم برای خواندن نداشته باشم استرس سراسر وجودم رو می گیره و همش دلم می خواد کتاب آخری هر گز انتها نداشته باشه برای همیشه کش بیاد :/
    دقیقاً. و امان از روزی که ببینی کتاب هست اما دیگه اون آرامشِ سابقِ حینِ خوندنش نیست..
  • نه من هنوز این حس با وجود بودن کتاب به عدم آرامش برسم برام ایجاد نشده و خدا کنه هیچ وقت پیش نیاد چون همیشه راه حل مشکلاتم قفل در آرامشم کتاب بوده از من بگیرنش خیلی دیگه تنها می شم :((
    خوبه پس. عجیب دیوونه‌کننده‌ست که با وجود کتاب به آرامش نرسی.
  • دلم میخواد به اغوشت بکشم وقتی دیدم اینجور نوشتی از ابله داستایوسکی...

    :))
    حالا باز به داستایفسکی پناه آوردم. دارم یادداشت‌های زیرزمینی‌ش رو می‌خونم.
  • بخون عالیه !
    فقط اثار فیودور رو مثل من جیره بندی کن (:
    حتماً... :)
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی