«فقط چند متر جلوتر، چیز زیادی نمانده، طاقت بیار…»
«کورهراهی بیانتها. زیر آفتاب. داغِ داغ. بدون قطرهای آب. در جستجو؛ در جستجوی زندگی، آبی، خانهای، کاشانهای، قریهای، نانی، نشیمنگاهی…»
«جنگلی بیانتها. سبزِ سبز. سایۀ مطلق. درنده، گزنده، خزنده، پرنده؛ همگی جمع. چشمهایی خیره از زیبایی. ترسی نهان در پس هر قدم. قدم، قدم، قدم…»
«ساحل. نزدیک غروب. ابرهایی پیچیده در هم. موجهایی قوی و خشن. صدا؛ صدای جنگیدن باد، آب، شنها. زیبایی. دریا، آسمان، آنقدری که چشم کار میکند…»
«بیابانی ناهموار. تپههایی شنی. شنهایی داغ. جانهایی بیجان، خسته، ناامید. چشمهایی حیران، خیره؛ خیره به دوردَستها. سراب؛ سراب؛ سراب…»
«شب. سردِ سرد. جنگل. ماهی کامل بالای سر. نور؛ نه خیلی زیاد. آتش. شعلههایی سرکش. آدم؛ آدمهایی کنار گرما. لحظه؛ لحظههایی به یاد ماندنی…»
«یخ؛ یخچالهای قطبی. سردی، بینهایت. ابر، ابر. آدم؟ نه؛ غولی از لباس. سفید، سفید؛ دانههای برف. خرس، درون آب. شیر، شیر؛ کنار حفرهها…»
«قله. سفید، سفید. ابر؛ در کنار، زیر پا. صدا، صدا؛ منعکس بین قلهها. ترسِ بهمن؛ ای مرد، نکش فریاد! عظمت. کوه، کوه؛ رو به رو؛ قایم، پشت ابرها…»
«غرّان؛ جوشان؛ آتشفشان. دود؛ خاکستر؛ سیاهی در هوا. سرخی؛ داغی. رود؛ رودی از مذاب. وحشی، نفهم؛ حرکتی تا به مرگ. اما؛ اما؛ رودِ سرخِ داغی قشنگ.»
«خلأ؛ روی ماه. قدم؛ سبک. نقطه، نقطه؛ سفیدی یا سیاه. صدا؟! نه؛ سکوتِ سکوت. جرم، جرم؛ متواری یا به بند. دور، دور؛ سرعتی از نوع نور…»
- ۰ گفتوگو
- ۵۱۷ بازدید
- ۲۱ تیر ۹۶، ۱۰:۰۴
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.