هالی از همان ابتدایی که هالی نامیده شد، خودش را پرندهای میدانسته که میخواسته است پرواز کند. پرندهای که همیشه بندی به پایش بوده، و هنوز هم پرواز کردن را یاد نگرفته است. ولی این را خوب فهمیده است که برای پرواز کردن حتماً لازم نیست دو بالِ بزرگ داشته باشی و بیرون از قفس باشی؛ بلکه با خیال هم میتوان پرواز کرد. و او برای پرواز کردن، کلمات را برگزیده است. از این حرفها که بگذریم و بخواهیم کمی واقعیتر هالی را بشناسیم، باید بگویم جوانی بیستویک بیستودو ساله (متولد ۱۳۷۶) است. برای آیندهاش خیالپردازیهای زیادی میکند، ولی همیشه فاصلۀ خیلی زیادی بینِ او و خیالپردازیهایش وجود دارد. ولی اگر پایش بیفتد، آدمِ عصیانگری است. قبلاً به شدت درونگرا بوده است و تا همین چند سال پیش برای پرسیدنِ یک آدرس از یک غریبه، جانش از شدت اضطراب به لبش میرسیده، و پشتِ تلفن هم؛ ولی حالا پیشرفتش در بازگشت به اجتماع امیدوارکننده است. با اینحال تا حد امکان از ارتباط با آدمها طفره میرود و اغلب گوشۀ دنجِ تنهاییاش را ترجیح میدهد و آغوشِ گرمِ کتابها و نوشتن را.
به گفتۀ خودش به جایی رسیده است که حرفِ مردم برایش هیچ اهمیتی ندارد، و البته معلوم نیست این گفتهاش چقدر عمیق است. توی تمامِ عمرش فقط سهتا دوستِ ـ میشود گفت ـ صمیمی دارد، که از حالِ یکیشان هیچ خبری ندارد و تنها همینقدر میداند که حالا رفته است اروپا، و آن دوتای دیگر هم برادرِ کوچکتر و بزرگترش هستند که لحظاتِ شیرین و خاطرهانگیزِ بسیاری را در کنارِ هم تجربه و زندگی کردهاند و او باید برای داشتنِ این دو نفر خدا را شکر کند. آدمِ کمحرفی است و هیچگاه آغازگرِ یک رابطه نیست، با این وصف یکی از سوالهایی که گهگاهی ذهنش را مشغول میکند این است که آیا او روزی خواهد توانست دوستی صمیمیتر از خودش پیدا کند یا نه.
چند سالی است که زندگیِ یکنواختی را تجربه میکند و تنها چیزی که باعث شده است توی این دنیا بماند، رویاهاییست که توی خواب و بیداری میپروراند. به موسیقی علاقه دارد، ولی نواختنِ ساز برایش مثلِ بودن توی یک برزخِ خوش آبوهواست. یک سال است که اینجا مینویسد.
و آخرین نکتهای که قابلِ ذکر است، این است که هالی هِیمِنه، یک نامِ مردانه است. نمیدانم چه شد که نامش شد این، ولی چیزی است که شده. و اگر هم به نظرتان نامِ مسخره و عجیبی میرسد، نرسد خب. هیچ هم اهمیت ندارد البته.
و هالی اعتقاد دارد که همیشه در حالِ تغییر است، در عینِ ثابت بودنش. نمیدانم این تناقض را چطور باید درک کرد. ولی دلیلی هم ندارد که بخواهیم حرفی به این روشنی را درک نکنیم. بیشتر از این هم چیزی نیست که بشود اینجا گنجاندش. میتوانید بقیۀ نوشتههایش را بخوانید.
نکته: هالی برگردانِ «علی» است. یا در واقع، برگردانِ علی با لحنِ غلیظِ عربی به زبانِ انگریزی، میشود هالی. «هیمنه» هم همچنین. شورش در آمد دیگر، نه؟
برخی نوشتههای مرتبط:
۳. چرا تو باید اطاعت کنی؟ | یادداشتهای زیرزمینی؛ فیودور داستایفسکی
۲. مصاحب
۱. پرواز
اکانت توئیتر: @AlayhesSalam ]
تاریخ ایجاد این وبلاگ: پانزدهم شهریور ۱۳۹۶
- ۱۸۸۳ بازدید