هرچه بیشتر پیش میروم میبینم که دارم بیشتر و بیشتر از فضایی که در آن از هر دری سخنی هست کنده میشوم. مگر نه اینکه زمانی که رفته است، هیچگاه و هیچگاه برنمیگردد و همین دقیقه دقیقه هست که ساعت را و آن هم روزها را میسازد؟ پس چرا باید کم کم تلفشان کرد و در نهایت نشست به حسرت خسران بزرگی که کردهای! همین است که توئیتر را به کلی گذاشتهام کنار. وبلاگهای بسیاری را دیگر دنبال نمیکنم، و همچنین کانالهای تلگرامی بسیاری را. مگر چیزی را که مطالبش هدفمند باشد و نه هر حرف مفتی را درونش چپانده باشد. حالا بیشتر کتاب میخوانم. و چه بهتر. از همین حالا دارم حصارهایی دور خودم میکشم و آدمها را دستهبندی و بستهبندی میکنم و یکسری را به کلی میگذارم به گوشهای در دور دستها و از این دست قضایا...
و کمی بیشتر از هر وقتی به تفکر مینشینم. شاید زمانش هم از قبل کمتر باشد، ولی میفهمم که عمیقتر است و روشنگرتر برای خودم. همۀ این حرفهای بالا را زدم که همین را بگویم. تفکر؛ تفکر! چیزی را که میشنویم و میخوانیم، به شدت روی ذهن و تفکرمان تاثیر میگذارد. آدمی که امروزه عادتش شده است اسکرول کردن و سریع اسکرول کردن، تفکرش هم همینطور اسکرولی میشود. همهاش دنبال چیزی میگردد هیجانانگیز و سرگرمکننده؛ و نمیتواند خودش را پای خواندن مقاله یا متنی بلند (کتاب) نگه دارد و به شبکههای اجتماعی پناه میبرد. نمیتواند روی چیزی تمرکز داشته باشد و از همه مهمتر تعمق. همیشه حرفی را پیش خود تکرار میکنم: آدمها دنیا را نمیسازند بلکه این اندیشههاست که آدمها و جهانشان را میسازد. و یک تفکر اسکرولی که تنها یاد گرفتهاست که باید روی برخی چیزهای هیجانانگیز و سرگرمکننده نگه دارد و آن هم نه چندان طولانی، حقیقتاً نگران کننده است... حالا نمیگویم که فیلسوف شدهام با این عزلت گزینی. نه؛ ولی تاثیرش را دارم میبینم. و رها کنم ادامۀ این حرفهای مفت را...
پینوشت: همیشه از کتابهایی که میخوانم تاثیر میپذیرم. و این متن بالا هم بی تاثیر از نوع نوشتار جلال آلاحمد نیست. حقیقتاً این نوع تاثیرگرفتن هزار برابر خوشتر است از وقتی که همهاش توی وب باشی و توئیتر و تلگرام و اینستاگرام و فلان. فکری باید کرد، نه به حال دیگران که به حال خود.
- ۵ گفتوگو
- ۵۹۷ بازدید
- ۱۰ بهمن ۹۶، ۲۳:۵۲
گفتوگو
چه تصمیم های مبارکی گرفتید
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.