در جست‌‌وجوی زندگی
هالی هیمنه

هرچه بیشتر پیش می‌روم می‌بینم که دارم بیشتر و بیشتر از فضایی که در آن از هر دری سخنی هست کنده می‌شوم. مگر نه اینکه زمانی که رفته است، هیچگاه و هیچگاه برنمی‌گردد و همین دقیقه دقیقه هست که ساعت را و آن هم روزها را می‌سازد؟ پس چرا باید کم کم تلفشان کرد و در نهایت نشست به حسرت خسران بزرگی که کرده‌ای! همین است که توئیتر را به کلی گذاشته‌ام کنار. وبلاگ‌های بسیاری را دیگر دنبال نمی‌کنم، و همچنین کانال‌های تلگرامی بسیاری را. مگر چیزی را که مطالبش هدفمند باشد و نه هر حرف مفتی را درونش چپانده باشد. حالا بیشتر کتاب می‌خوانم. و چه بهتر. از همین حالا دارم حصارهایی دور خودم می‌کشم و آدم‌ها را دسته‌بندی و بسته‌بندی می‌کنم و یکسری را به کلی می‌گذارم به گوشه‌ای در دور دست‌ها و از این دست قضایا...

و کمی بیشتر از هر وقتی به تفکر می‌نشینم. شاید زمانش هم از قبل کمتر باشد، ولی می‌فهمم که عمیق‌تر است و روشنگرتر برای خودم. همۀ این حرف‌های بالا را زدم که همین را بگویم. تفکر؛ تفکر! چیزی را که می‌شنویم و می‌خوانیم، به شدت روی ذهن و تفکرمان تاثیر می‌گذارد. آدمی که امروزه عادتش شده است اسکرول کردن و سریع اسکرول کردن، تفکرش هم همینطور اسکرولی می‌شود. همه‌اش دنبال چیزی می‌گردد هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده؛ و نمی‌تواند خودش را پای خواندن مقاله یا متنی بلند (کتاب) نگه دارد و به شبکه‌های اجتماعی پناه می‌برد. نمی‌تواند روی چیزی تمرکز داشته باشد و از همه مهم‌تر تعمق. همیشه حرفی را پیش خود تکرار می‌کنم: آدم‌ها دنیا را نمی‌سازند بلکه این اندیشه‌هاست که آدم‌ها و جهانشان را می‌سازد. و یک تفکر اسکرولی که تنها یاد گرفته‌است که باید روی برخی چیزهای هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده نگه دارد و آن هم نه چندان طولانی، حقیقتاً نگران کننده است... حالا نمی‌گویم که فیلسوف شده‌ام با این عزلت گزینی. نه؛ ولی تاثیرش را دارم می‌بینم. و رها کنم ادامۀ این حرفهای مفت را...

پی‌نوشت: همیشه از کتابهایی که می‌خوانم تاثیر می‌پذیرم. و این متن بالا هم بی تاثیر از نوع نوشتار جلال آل‌احمد نیست. حقیقتاً این نوع تاثیرگرفتن هزار برابر خوش‌تر است از وقتی که همه‌اش توی وب باشی و توئیتر و تلگرام و اینستاگرام و فلان. فکری باید کرد، نه به حال دیگران که به حال خود.

  • ۵ گفت‌وگو
  • ۵۹۷ بازدید
  • ‎۱۰ بهمن ۹۶، ۲۳:۵۲

گفت‌وگو

  • سلام
    چه تصمیم های مبارکی گرفتید
    سلام

    تشکر. انشاالله که همگی تصمیم‌های مبارکی بگیرند.
  • سلام...
      یه جای دیگه هم به این تفکر اسکرولی رسیدم... چی هست؟!
      مسئله این نیست که وب رو به کلی کنار بگذارید... باید منابع‌تون رو عوض کنید :) البته فکر کنم شما هم هم‌این کردید!

    + اتفاقن من یه متن در موردِ تأثیرپذیری از کتاب‌ها خوندم که بفرمایید پیش‌نهاد می‌کنم:
    goo.gl/cND81i
    سلام
    برای اولین بار دیروز بود که با این اصطلاح آشنا شدم. در یکی از مطالب وبلاگ حسام‌الدین مطهری: +
    بله من هم همین کارو انجام دادم؛ تغییر منابع. و چیزی هم که به کلی گذاشتمش کنار توئیتر بود. :)

    ممنونم بابت لینک.
  • با پی‌نوشتتون به شدت موافقم
  • دقیقن من هم همون جا به این اسکرول برخورد کردم و نفهمیدم چیه!
    بله، چندان فهمیدنش راحت نیست. :)

    اگر که منظورتون «اسکرول» هست که نمی‌دونید چیه، باید بگم همین نوار پیمایشی هست که در کنار پنجرۀ مرورگر قرار داره و نشون میده در کجای صفحه هستیم.

    «تفکر اسکرولی» هم تفکر کسایی هست که عادت کرده‌اند به اینکه دنبال خلاصۀ همه چیز باشند و نمی‌تونند که خودشون رو پای خوندن یک مقاله و یا یک متن بلند (کتاب) نگه دارند و مدام به سراغ چیزهای هیجان‌انگیزی می‌رن که بتونه سرگرمشون کنه. مثل توئیتر. توئیتر با اینکه محتوای بی‌ارزشی در اون منتشر می‌شه، ولی خوندنش و حضور در اون شبکه به نوعی هیجان‌انگیزه و سرگرم‌کننده...
  • آه پس که این‌طور... .
    همون مفهومی که اعصاب بنده رو داغان نموده:) فکر نمی‌کردم اسم داشته باشه!

    ممنون که گفتید:)
    فعلا که روانشناسان و جامعه‌شناسان اسمی براش نذاشتن. خودمون زحمتش رو کشیدیم.. :))

    خواهش می‌کنم.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی