«لیدی لوکاس بارها خودش گفته بود بخاطر زیبایی جین به من غبطه میخورد. من دوست ندارم پز بچهام را بدهم، ولی واقعاً جین... کمتر کسی به این قشنگی پیدا میشود. همه این را میگویند. فکر نکنید چون مادرش هستم این حرف را میزنم. وقتی تازه پانزده سالش شده بود در منزل برادرم، توی لندن، آقایی جین را دید و عاشقش شد، و زنبرادرم مطمئن بود قبل از برگشتن ما آن آقا خواستگاری خواهد کرد. البته خواستگاری نکرد، شاید فکر میکرد هنوز جین خیلی جوان است. با این حال، برایش چندتا شعر گفت، شعرهای خیلی قشنگ.»
الیزابت، کلافه گفت: «و احساساتش هم ته کشید. انگار خیلیها اینطوری خلاص میشوند. نمیدانم اولین بار چه کسی اثر شعر را برای دفع عشق کشف کرد!»
دارسی گفت: «من همیشه فکر میکردم شعر خوراک عشق است.»
«برای عشق سالم و درست و حسابی، شاید. چیزی که خودش قوی باشد، خوراکش را از هر چیزی میتواند بگیرد. اما اگر یک کشش جزئی و معمولی باشد، خب، یک غزل خوب کارش را تمام میکند.»
غرور و تعصب، جین آستین، ت. رضا رضایی، ص ۵۶
البته که شعر گفتن بخشِ رمانتیکِ ماجراست و مربوط به وقتی است که اندیشه تسلیم شده است و احساس بر سراسر وجودت حکمرانی میکند و از این گرمای مطبوعِ عشق حقیقتاً لذت میبری. به هر حال راهکار خیلی خوبی است؛ مثلِ ریختنِ بنزین روی آتش. ولی اگر هیزمها طاقتش را نداشته باشند و کمجان باشند، چیزی نمیگذرد که آن شعلههای سرکش ناپدید شود و چیزی جز خاکستر باقی نماند. و یکی از راهکارهای دیگرِ تشخیص عشق از کششهای جزئی و معمولی، هشیار کردنِ عقلِ مدهوش شده است. به این صورت که باید مدام از خود راجع به آن عشق سوال پرسید، دنبال دلیل گشت، و حتّی غایتنگری کرد و اوضاعِ حال را با آن موقع سنجید. البته که این روش به هیچ وجه توصیه نمیشود، چون در نودونه درصدِ موارد جواب میدهد. خلاصه این کار اسلحهای به دستتان میدهد؛ مراقب باشید وقتی آن را روی شقیقۀ عشقتان گذاشتهاید، ماشه چکانده نشود، آخر خیلی حساس است.
- ۲ گفتوگو
- ۴۴۳ بازدید
- ۲۷ تیر ۹۷، ۱۱:۱۳
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.