چه وحشتناک! البته نه خیلی. واقعاً حس عجیبی دارد این گرگ و میشها. بخصوص وقت سحر. انگار که زمان متوقف شده است. به نظرم جدال لشکریان نور و تاریکی باشد؛ تا اینکه مثل همیشه، نور تا شب پیروز جنگ میشود و در شب، تاریکی مزۀ پیروزی را میچشد. البته برخی روزها، ابرها با تاریکی متحد میشوند و در روز هم به مقابله با نور میآیند. چه داستانی شد! خلاصه این گرگ و میشها گاهی بدجور دلگرفتی را در جان آدمیان میافکند..
پ.ن: پس از اینکه کاملاً از ارسال این کامنت به این پست ناامید شدم و هر بار بلاگفا آن را به عنوان «متن تبلیغاتی» تشخیص میداد، تصمیم گرفتم آن را همینجا منتشر کنم. امیدوارم بیادبی نشده باشد. :)
- ۲ گفتوگو
- ۴۱۹ بازدید
- ۲۸ مهر ۹۶، ۲۱:۳۶
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.