(لازم نیست حتماً روی لینکها کلیک کنید.)
پیشنگاره: یکبارِ دیگر شروع کردم نوشتن را، و همراه با اما و اگرهایی گفتم: اینبار دامهدار خواهید بود و پیوسته. از روزهای دلتنگی گفتم، روزهایی که تشنۀ نوشتن بودم و هیچ چیزی جز نوشتن نداشتم برای آرام کردنم. زیادی حرف زدم و از سر دلخوری، حرفهای زیادی زدم، و از تاریکیهای درونیام گفتم. و این تاریکیها را ادامه دادم و از زندانی گفتم که در آن اسیرم و گفتم شاید خانهتکانی باشند، و بیرون بردن ناراحتیها؛ و کمی هم از نوروز گفتم، از دگرگونیهای دلتنگیآور.
امروز اما، بیهیچ دلیلی خوش بودم. یعنی امروز نه خبری بود از غمی و نه از حسرتی و نه دلتنگییی و نه چیزی ناراحتکننده. غم، نه آمدنش با دادوقال است و نه رفتنش؛ بیخبر میآید و بیخبرتر میرود. جوری میرود که انگار هیچگاه نیامده، وگویی هیچگاه جانت را به لبت نرسانده، و هیچگاه تو را از زندگی کردن خسته نساخته. غمها چنان سبک کوچ میکنند که اصلاً سنگینیِ طاقتفرسای حضورشان را بهکلی فراموش میکنی؛ همانطور که شبی تیرهوتار با چشم بر هم زدنی تبدیل میشود به روزی سپیدِ سپید؛ گو که برف دامنش را بر تمام پهنای زمین و مافیهایش گسترانده است؛ طوری که حتّی تاریکیِ شب هم قادر نیست سپیدیاش را لکّهدار کند.
و من ابتدا نمیخواستم اینها را بگویم. نمیخواستم بگویم حجابِ غم از دلم برداشته شده. و بعد پیش خودم فکر کردم که این نگفتن، بیمرامیست. آخر تو که اینهمه از تاریکیها گفتهای، وقتی که وجودت پر میشود از روشنایی، ـ روشنییی که هرچند خیالی باشد، به اندازۀ توهمی بودنِ تمام تاریکیهایی که ازشان یاد کردهای ـ چرا لب بسته میداری؟ و دیدم حق نیست ناگفته بماند. کم نیستند کسانی که تنها وقتی دست به قلم میبرند و لب میگشایند که زخمی بر دلوجانشان افتاده باشد. و نخواستم که جزو خیل عظیمشان باشم. بگذار سرخوشیها هم ـ هرچند بیاساس و زودگذر ـ در دلِ نوشتههایم جا داشته باشند و جلوهگری کنند. خوش نیست همیشه تاریکمنظر بودن ـ و به قول امروزیها، ”دارک“ بودن.
فرار از زندان
علیرغم توصیههای بسیاری که از دهان هر کسی میشنیدم راجع به این سریال، نرفتم سمتش. آخر میدانستم که داستان چیست و اینهمه تعریف و تمجید از برای چیست. ولی میدانید که دانستن همیشه کافی نیست؛ با تمام این دانستنها وقتی که این سریال از یکی از شبکههای صداوسیمای ملی(میلی) پخش میشد شروع کردم به دیدنش و به دامش افتادم. دانستنِ عاقبت اینکه آیا کسی که بیگناه به زندان افتاده و دیری نمیشود که بنشانندش روی صندلیِ الکتریکی و برق را از سر تا پایش جاری سازند، کمکشش نیست؛ وقتی هم که این شخص برادری داشته باشد تا حاضر شود از زندگیِ روبهراهش دست بکشد و نقشهای حرفهای طرحریزی کند برای فراری دادنِ برادرش از زندان، و حتی آن نقشه را با تمام جزئیاتش بر بدنش خالکوبی کند، و موفق هم شود، کششِ دستان را چند برابر میکند. یعنی وقتی که در دامش بیفتی، راه نجاتی دیگر نخواهد بود مگر اینکه آن سریال را به انتها برسانی و بخشِ عمدهای از وقتِ نفس کشیدنت را پای آن صرف کنی.
و من هم در دامش افتادم. با وجودِ اینکه گرههای بسیارِ داستانی و چالشهای پیچیده و تودرتو، داستان را کمی تصنّعی جلوه میدادند، ولی از هیجانِ داستان کم نشده بود که بیشتر هم شده بود. و این خود هنریست برای سینما و امتیازیست برای یک سریال؛ ولی با اینحال هم تماشای این سریال را جز وقت تلفکردن نمیبینم. و در کل، سریالدیدن هم تنها بهدرد وقتتلفکردن میخورد. مگر غیر از اینست؟ و من خواندن داستانهای کمکشش و سختخوان را بیشتر از دیدن این سریالهای جذاب خوش میدارم. چرا؟ چون میتوان با تصاویری که برخاسته از کلمات هستند زندگی کرد، و خود را جای تک تکِ شخصیتها گذاشت و بجایشان نفس کشید و حرکت کرد و لحظه لحظه آموخت. در حالی که سریالها ـ هرچند طولانی باشند و پرجزئیات ـ هیچگاه نمیتوانند چیزی به مخاطب بدهند جز گذرانِ وقتشان را؛ و این رفتوآمدِ پیوستۀ تصاویر، اندیشیدن و تحلیلکردن را از مخاطب میگیرد و او را سطحینگر میکند. و چه بسا هرجا که شده، احساساتش را با قطعهای موسیقی تحریک کرده، و یا او را به هیجان آورده. و اینطوریست که چیزهای زیادی به خوردِ ناخودآگاهِ مخاطب میشود. شاید این حرفها تکراری به نظر برسند و من هم به خوبی بیانشان نکرده باشم، ولی همین است و جز این نیست.
این شد که امروز نشستم و هفت قسمتش را پشت سر هم دیدم و تا جایی پیش رفتم که بتوانم ذهنم را تاحدودی از گرههای داستانیاش خلاص کنم. و درست دو قسمت مانده تا اتمامِ فصل دومش، دیدن این سریال را گذاشتم کنار. دیگر نمیروم سراغش، مگر زمانی که حس کنم زندگیام آنقدر تاریک شده و رو به پوچی رفته است که میتوانم ساعتها بنشینم پای چنین سریالهایی و وقت تلف کنم.
و گذشت؛ امروز هم گذشت و این گذشتنها هم میگذرد.
- ۱ گفتوگو
- ۴۶۳ بازدید
- ۱۲ اسفند ۹۶، ۲۳:۵۳
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.