راستش روزهای اول برایم خیلی جذاب بود. خیلی جاها از افکار و ایدههایم هیجانزده میشدم. ولی حالا رسیدهام به این جملۀ ارنست همینگوی:
هیچ چیزی در نویسندگی وجود ندارد. فقط پشت ماشین تحریر مینشینی و خونریزی میکنی.
تدِ عزیز یک مسابقۀ داستاننویسی راه انداخته بود که حقیقتاً ایدۀ جذابی داشت: نوشتن با شخصیتهای از پیش آماده شده. من هم یکیشان را با اشتیاق انتخاب کردم و تقریباً شش روزی میشود که رویش کار میکنم، ولی حالا نوشتنِ هر کلمه برایم مثلِ شکنجه شدن است و دیگر هیچ انگیزهای به ادامهدادنش ندارم. ولی ازش رهایی هم ندارم. زندانیاش شدهام. در قفسم کرده است انگار. لابد حالا هم میخواهی بگویی زندگی مثلِ همین داستاننویسیست؛ نه؟! خب بله. چرا که نه. درست عینِ زندگیست. خونریزی!
- ۰ گفتوگو
- ۳۵۹ بازدید
- ۲۵ مهر ۹۷، ۲۰:۵۰
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.