در جست‌‌وجوی زندگی
هالی هیمنه

لطفاً به من بگو، آیا دیوانه شده‌ام؟

شناخت، شناخت، شناخت... می‌گویند عشقِ حقیقی آن است که از شناختِ عمیق پدید آید، نه آنکه با دیدنِ یک چهرۀ زیبا، یک لبخندِ دلفریب، یا یک کرشمۀ چشم ظهور یافته است.

من تو را نه به تمامی، بلکه تا جایی که می‌توانسته‌ام و از عهدۀ خودم بر می‌آمده، شناخته‌ام. می‌دانم کیستی، تا آنجا که می‌دانم. می‌دانم چیستی، تا آنجا که می‌دانم. می‌دانم چگونه‌ای، تا آنجا که فهمیده‌ام. و انگاری همین دانستن‌ها و فهمیدن‌ها، تو را به فردی جدانشدنی از زندگی و افکارم تبدیل کرده است. من هرگز به‌طورِ قطع نگفته‌ام عشق چیست و عاشقی، چگونه است؛ ولی اگر بتوان آنقدر تقلیلش داد تا به یک بی‌قراری، سردرگمی و انتظاری نامعلوم از نبودنِ کسی، منجر شود، بله، انگاری دردِ من دردِ عشق است؛ کسی‌ام که ناخواسته و نادانسته به عشقی مبتلا شده. و حال تو بگو، چیست تقصیرِ من تا وقتی که تو هستی و ظهورت را با چشمانم می‌بینم و زیباییِ طینتت را به چشمِ دل دریافته‌ام؟ تو بگو، من حالا چه کنم؟ چه کنم وقتی تو دست‌نایافتنی‌تر از همیشه‌ای. چه کنم وقتی دست‌هایم برای رسیدن به تو بسی کوتاه است، و نه بال‌هایم یارای کشاندنم به مرتبه‌ای را دارد که تو حالا هستی. چه کنم وقتی تنها حسرت است که برای من به ودیعه گذاشته‌ای؛ و می‌دانی، من چنان دیوانه‌وار می‌اندیشم به این حسرت، به این غم، که همین بی‌قراری هم سرخوشم می‌کند، که همین پریشانی هم دلگرمم می‌کند، زنده‌ام می‌کند، جان در پیکرم می‌دمد، وقتی جزئی از کلِ تو را در کنارم حفظ‌شده می‌بینم.

حال، لطفاً یکبارِ دیگر به من بگو، آیا دیوانه شده‌ام؟ که آیا، دیوانه‌ات، شده‌ام؟

 دریافت


پی‌نوشت: می‌دانی، آدم گاهی فکر می‌کند واقعاً عاشق است. واقعاً. بی‌قراریِ بی‌موردی مدام ذره ذرۀ وجودش را به لرزه در می‌آورد. یک پریشانی و سردرگمیِ غریب، و گویی بی‌دلیل. یک انتظارِ دیوانه‌کنندۀ بی‌معنی. و البته محضِ تنوع هم که شده، دیدم بد نیست این نوشته را بگذارم اینجا هم باشد.

  • ۱۴ گفت‌وگو
  • ۶۷۲ بازدید
  • ‎۱۶ آذر ۹۷، ۱۷:۴۷

گفت‌وگو

  • اهنگ غیر منتظره ای بود:))
    و دلنشین البته. :)
  • بله دلنشین :)
    پس غیر منتظره نبوده. :)
  • هردو هردو :))
    :)
  • آدم وقتی عاشق میشه حالش هم خوبه هم خرابه!
    ولی آخ ازاون آبادی ای که عشق از ویرانه ی آدم می سازه!

    +چقدر ازاین آهنگ ممنونم باشم، خوبه؟ همون قدر.
    :)

    چون دیوانگیِ محضه عاشقی. :)
    گاهی خیلی وحشتناک میشه...

    + خوشحالم خوشتون اومده. یه سری آهنگِ عربیِ خیلی خوب داشتم، که نمی‌دونم بخاطرشون یه پستِ «چند پک موسیقی» بذارم یا نه. ولی خب شاید گذاشتم. :)
  • گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل...
    +من به قدری آهنگ های عربی دوست دارم که در وصف نگنجد و به قدری این‌آهنگ با متن هماهنگی داشت که بغضم گرفت.
    اگر بذارین که بی نهایت ممنون شما خواهم شد.
    زبان عربی زبان حزن و عشقه...
    حقیقتاً همه‌اش همینه، همین یک مصرع.

    + پس انگاری واجب شد. :) باشه حتماً می‌ذارم، دو-سه روز دیگه.
    بله، بسیار زیباست این زبان. زبانِ عشقه واقعاً.
  • موسیقی عربی! یک ماهی هست که شروع کردم به دیدن ویدیو های عربی. زبان بسیار زیبا و آهنگینیه. ظرافت هاش مثل فرانسه دلفریبه و خاص و خالص. 
    منتظر پست موسیقیایی تون از آهنگ های عربی هستم بذاریدش حتما:)
    من اولین بار به واسطۀ آهنگ‌های سامی یوسف با موسیقیِ عربی آشنا شدم؛ بعد ماهر زین. بعد جولیا پطرس. و توسطِ یک دوستِ توئیتری، اندکی با سعاد ماسی و عمر دیاب. :) البته سامی یوسف و بخصوص ماهر زین بیشتر به انگلیسی می‌خونند، با تمِ موسیقیِ عربی. 

    سعی می‌کنم توی پستِ بعدی یه گلچینِ خوب از اینا تهیه کنم. 
  • در اینکه عشق با یک نگاه  حاصل میشه یا با شناخت کامل، نمیشه حکم کلی داد، کما اینکه بسیاری از عشق های اساطیری با دیدن یه لحظه ای یا حتی شنیدن صدای معشوق ایجاد شدن.
    امیدوارم اگر عشقه همیشگی و ماندگار باشه و به جاهای خوبی برسه.
    عاشقی بهترین حس دنیاست قدرش رو بدونید و مواظبش باشین.
    متن دلچسبی بود
    عشق‌های در یک نگاه، خیلی سودایی‌اند؛ تند و تیز؛ و به معنای کلمه، هوش از سرِ آدم می‌برند. پس جای تعجبی هم نداره. :) و در کل عاشق‌شدن هیچ اصولی نمی‌شناسه.
    متاسفانه من نمی‌تونم دلم رو به این احساساتِ متزلزل و گنگ خوش کنم؛ و اصولاً حتّی معلوم هم نیست عشق باشه یا نه. :)
    قبول دارم.
    قابلی نداشت. :)
  • :))
    ممنونم و منتظر.
  • عشق آن باشد که حیرانت کند
    بی نیاز از کفر و ایمانت کند.‌‌.. :)
    این بیت شعر عالیه. :)
  • عشق؟
    همیشه بهش اعتقادی نداشتم و شاید حتی تعریف خاصی نداشتم ازش جز همون تعریف معمول و کلیشه که دوست داشتن و عشقی قابل اتکاست که با شناخت همراه باشه.
    اگر بی قراری و انتظار نامعلوم از نبودن کسی رو جزو تعریف ها بذاریم پس فکر کنم من این حس رو تجربه کردم قبلا!

    +اهنگ ریتم دلنشینی داشت باوجودی که هیچ چیزی از معنیش متوجه نشدم.خوشم اومد ازش
    هوم، عشق! کلمۀ جامع و پُرابهامیه در این دست موضوعات.

    + آهنگش عربیِ فصیح نیست؛ به نظرم گویشِ مصریِ عربی باشه. مثلاً اگه گوش کرده باشید، جولیا پطرس فصیح می‌خونه، بدونِ هیچ لهجه و گویشِ خاصی؛ و همینه که به آسونی میشه معناش رو فهمید. ولی این آهنگ رو من هم نمی‌فهمم چی می‌گه. البته که خیلی هم مهم نیست. برای لذت بردن از موسیقی نیازی به فهمیدنِ معناش نیست، همچنین که برای تجربۀ عشق هم نیازی به از پیش تعریف‌کردنش نیست.
  • و چه قشنگ و خوب عشق از بین این کلمات به درستى بیان شده بود..
    متاسفانه زیاد طرفدار موسیقى هاى عربى نیستم ولى نوشته رو دوست داشتم:)
    :)
    لطف دارید. 
  • عشق در عین شگفت ‌‌‌‌‌‌انگیز بودم عجیب‌ترین احوال آدمه. آدم عاشق خیلی قشنگه و مقدس.
    این دومین باره  که از سلیقه موسیقیایی شما کیف میکنم. 
    حالا که به دنیای موسیقی عرب علاقه دارید، مشروع لیلا رو از دست ندید
    حقیقتاً.
    نظر لطفتونه. مشروع لیلا هم گروه جالبیه. :)
  • چیش کوتا بود الان؟ 😏😏😕😲
    نادر ابراهیمی یه رمان داره به نامِ «یک عاشقانه‌ی آرام»، که اگر بخواهیم این عاشقانۀ ناآرام رو با اون رمان ـ که باید دویست‌سیصد صفحه‌ای باشه ـ مقایسه کنیم، خب حقیقتاً این خیلی خیلی کوتاهه. :)
  • داستایفسکی در آخرِ شب‌های روشن نوشته: «خدای من، یک دقیقۀ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟» و من در این لحظه دارم همین جمله را مدام با خودم تکرار می‌کنم: آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ یک دقیقۀ تمام شادکامی!
    آیا کافی نیست؟