پیشنوشت: از آنجایی که این پست مثل بقیۀ پستهای این وبلاگ نیست و شاید موقتی باشد، ترجیح میدهم محاورهای بنویسمش.
از بعدِ فیلترشدنِ تلگرام، فضای مجازی برام شده درستْ عین زندان. واقعاً احساس میکنم که اجحاف بزرگی در حقم روا شده ـ و در حقِ خیلیهای دیگه. به هیچوجه نمیتونم قبول کنم که تلگرام رو فیلتر کرده باشن و حالا باید برم سمت سروش و فلان و بهمان. گرچه امید دارم به اینکه رفعِ فیلتر بشه، ولی.... فقط ماجرا به اینجا ختم نمیشه. فیلترکردن اینستاگرام هم باعث شده که ترافیک روی پیلافکنهای رایگانی چون هاتاسپاتشیلد و سایفون، چندینوچند برابر بشه؛ تا جایی که نتونم از هیچکدومشون استفاده کنم. گاهی واقعاً حس میکنم درون زندانِ تاریکی، محبوس شدهم.
دلم میخواد که چندتا فحشِ آبدار نثارِ مسببین کنم، ولی میدونی، ادب دست آدم رو بسته. اما یک نکته؛ وقتی که آزادیِ بیان رو از افراد بگیری، باید فکرِ به ستوه اومدنشون هم باشی. البته ناگفته نمونه، حسابِ معترض از اغتشاشگر جداست؛ اولی شایسته، ولی دومی بهشدت مذمومه. حالا هی هیزم بریز تو این آتیش...
حرف رو کوتاه کنم؛ آخر حرف از سیاست که هیچوقت تمومی نداره.
+ پیلافکنتون چیه که هنوزم جواب میده؟
پینوشت: این چند روز کمکاری کردهام. و این پست هم چیزی نیست که بشود اسمش را گذاشت ”بهروز کردنِ وبلاگ“. حقیقتش میخواهم با این ننوشتنها، خودم را مجبور کنم تا چیزی که باید بنویسم را بنویسم، ولی هنوز که موفق نشدهام!
- ۱ گفتوگو
- ۶۲۱ بازدید
- ۱۲ دی ۹۶، ۲۲:۵۴
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.