برخی حرفها فقط برای این مهم میشوند که فراموش شدهاند. سرگردانت میکنند، حیرانت میکنند، و گاهی حتی به خاطر آوردنشان، به جنون میکشاندت. تنها برای اینکه فراموش شده است و نمیدانی چیست. نمیدانی که چه اهمیتی دارد. همین ندانستن است که مهمش میکند. همین ابهام است که به آن ارزش میدهد. همین به خاطر نیاوردن است که کنجکاوت میکند. از کجا معلوم، چه بسا که حرفِ بسیار مهمی میبود، شاید گرهِ کارَت تنها به یادآوری همان چند کلمه گشوده شود.
گاهی این کلماتِ سرگردان، به خاکِ فراموشی سپرده میشوند و برای همیشه ترکت میکنند؛ میروند تا در عالم دیگری، خیالِ کسی دیگر شوند. گاهی هم برمیگردند به صاحبش، و همان لحظه است که در مییابی انتظارِ چه گزافهای را میکشیدی، حیرانِ چه عبثی بودی. طبعاً حرفهایی هم هستند که پس از اینکه از گوشه کنارِ ذهنت پیدایشان کردی، نشاطی سراسرِ وجودت را فرا میگیرد و حسابی ذوق میکنی، از اینکه چه گوهر گرانبهایی را یافتهای.
***
پینوشت یک: میخواستم در ادامه از انسانهای فراموششده بنویسم، اما دیدم که نه حالش را دارم و نه حوصلهاش را؛ آخر انسانهای فراموششده اغلب همانند حرفهایی نیستند که فراموش میکنیم؛ شأن آدمی والاتر از آن است که با مزخرفاتِ ذهنیِ فراموششده مقایسه شود. از طرفی هم نمیشود برایشان ارزشِ ثابتی قائل شد. از قرآن میگویم: کشتن یک نفر برابر کشتن همۀ مردم است. همین است. افراد، حتی افراد ناشناس، حتی یک پدرِ کارگر، حتی یک کفّاش و یا خیّاطِ ساده، و حتی ...، میتواند بر روی نسلهایی از انسانها تاثیر بگذارند، تاثیراتی طولی و عرضی در دل تاریخ.
پینوشت دو: بنا به مناسبت امروز، - اربعین حسینی - پیشنهاد میکنم که نگاهی هم به این نوشته بیندازید: جامانده | پیادهروی اربعین حسینی.
- ۱ گفتوگو
- ۶۱۸ بازدید
- ۱۸ آبان ۹۶، ۲۰:۵۸
گفتوگو
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.